- بخشی از کتاب:
افکار منفی و شک و تردید به راحتی میتوانند ما را به دام بیندازند. وقتی احساس میکنیم دوستداشتنی نیستیم، به این دلیل است که فکر میکنیم آنقدر خوب نیستیم که کسی ما را دوست داشته باشد. ما مشروط به آرمانهای جامعه شدهایم تا باور کنیم که باید همیشه برای «بهتر» بودن تلاش کنیم. این بدان معناست که همیشه باید سالمتر، شادتر، ثروتمندتر و باهوشتر باشید. در بین ما، افراد کمی هستند که آموختهاند باید به ارزش شخص خودشان باور داشته باشند.
ممکن است باور نکنیم که لایق عشق ورزیدن به خودمان هستیم، حتی فکر کردن به آن چیز وحشتناکی است.
حساسیت یوگای من، به یادم میآورد وقتی کاری انجام میدهم و منتقد درونیام به من میگوید که هرگز موفق یا خوشحال نخواهم شد، مکث کنم و استراحت کنم و نفسی بکشم. گاهی سراغ یک پیمانه بستنی میروم و از آن لحظه لذت میبرم. با این حال، مارپیچ منفی ادامه مییابد و دوره بهبودی هر بار طولانیتر میشود.
مراقبه در مورد عشق به خود، به من کمک میکند تا دوباره با درونم ارتباط برقرار کنم، دوباره خودم را بیدار کنم و به یاد بیاورم که لایق عشق هستم. تسلط روزمره بر طیف عواطف انسانی میتواند بسیار دشوار باشد. مواقعی که احساس میکنم «کافی نیستم»، زمانی است که باید بیشتر روی دوست داشتن خودم تمرکز کنم.