وقتی خسرو بر تخت زرّین پادشاهی نشست، بزرگان و تمام هنرمندان را فراخواندند و همگی بر تاج شاه تازه گوهر افشاندند. خسرو به موبد گفت: «جز مردم نیکبخت بر این تاج و تخت دست نمییابند. هرگز جز راستی پیشهای برای من مباد؛ زیرا بیداد موجب کاستی من میشود. من نسبت به همه به راستی کردار میکنم و به بیداد نمیاندیشم. این تخت شاهی را از خداوند پذیرفتهام و روشنرایی و بلنداختری خود را از او میدانم. شما نیز دل به فرمان من بسپارید و سه پیمان با من ببندید. اول نیازردن پارسایان؛ دوم سر از فرمان شاه نپیچیدن و سوم دوریکردن از چشم به مال دیگران داشتن؛ زیرا درد و رنج باید به کسانی برسد که گاه و بیگاه دل کسی را میسوزانند و دلشان را به چیزهای بیارزش خوش میکنند. اکنون باید دل از همهی اینها شست و بهدنبال راستی بود. من با کسی سرِ جنگ ندارم، گرچه آنکس از من تاج و انگشتری شاهی را بخواهد. هرکس ارزشمند و بانژاد است، نباید جز بهداد با کسی سخن بگوید. همه از من احساس ایمنی کنید، زیرا من هرگز به رفتار اهریمنی دست نمیزنم.» هرکس حرفهای شاه را شنید، بر تاج و تخت او زبان به ستایش گشود. همه از پادشاهی او شاد شدند و بخت بلند او را ستایش کردند. شاه با شادی از تخت پایین آمد و تمام شب را بهیاد هُرمَزد گذراند. وقتی صبح شد و صدای خروسها برخاست، شاه با دلی پُردرد و مجروح نزد پدر رفت و وقتی او را دید، بر زمین افتاد و مدت زیادی در همان حال ماند. پس به او گفت: «ای شاه بختبرگشته که از انوشیروان برای دنیا به یادگار ماندهای! خوب میدانی اگر من پشتِ تو بودم هیچکس نمیتوانست حتی با سوزن انگشت تو را مجروح کند. حال هرچه به من امر کنی اجابت میکنم؛ زیرا غم دل تو جگرم را پُرخون کرده است. اگر هماکنون فرمان دهی، بندهای بر درگاهت میشوم و از تو محافظت میکنم. نه در پی تاجم و نه سپاه و اگر تو فرمان دهی، سرم را در حضور تو از تن جدا میکنم.» -بخشی از کتاب-
فرمت محتوا | epub |
حجم | 1.۰۸ مگابایت |
تعداد صفحات | 177 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۵:۵۴:۰۰ |
نویسنده | علی شاهری |
ناشر | کتاب چ |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۱/۱۲/۱۵ |
قیمت ارزی | 4 دلار |
قیمت چاپی | 95,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |