سگ. همه چیز با این حیوان شروع شد.
اگر او آن سگ تنها را ندیده بود، شاید آن همه ماجرا که بعدها همه چیز را تغییر داد، و همه آن چیزهایی که در آغاز خیلی هیجانانگیز بود ولی بعدها خطرناک شد، رخ نمیداد.
همه چیز با آن سگ شروع شد. جوئل در یک شب زمستانی آن سگ تنها را از پشتِ پنجره دیده بود، شبی که ناگهان از خواب بیدار شده بود، از تختخواب پایین آمده بود و پاورچین پاورچین خود را کنار پنجره رسانیده بود.