رمان داشتن و نداشتن نوشتهی نویسندهی نام آشنا ارنست همینگوی، زندگی ناخدای یک کشتی ماهیگیری را تصویر میکند. سبک جزیینگر و دیالوگ محور همینگوی در پرداخت صحنههای خشن این رمان، بدیع و تاثیرگذار است. به جز اقتباسهای متعدد کارگردانانی چون هوارد هاکس، مایکی کورتیز و... فیلم ناخدا خورشید به کارگردانی ناصر تقوایی هم برداشتی آزاد از روی این رمان بود. همینگوی، برندهی جایزهی نوبل ۱۹۵۳، شمایل بزرگ قرن بیستم است و کتابهایش جزو آثار کلاسیک ادبیات آمریکا به شمار میآیند.
دربارهی کتاب هری مورگان در روزهای بحران اقتصادی به قاچاق انسان و کالا مشغول است. او که همیشه در معرض گلولههای نگهبانان یا رودست خوردن از طرفهای معامله است. برای نجات جان خود و کشتیاش، راهی جز این نمییابد... رمان داشتن و نداشتن نویسندگان پیرو همینگوی را در تقلید از شیوهی داستان پردازی او ناامید میکند. منتقدان این کتاب را بخشی از بیداری اجتماعی همینگوی به شمار آوردهاند.ارنست همینگوی یک بار دیگر بختش را روی دریا و کشتی ماهیگیری آزموده تا «داشتن و نداشتن» را در همان دریای پرتلاطم «پیرمرد و دریا» بنویسد.
داشتن و نداشتن داستان هری مورگان است که سه فصلش به سه فصل بهار، پاییز و زمستان گره خورده است تا یک دور کامل بزند و قصهاش را بگوید و نقطهی پایانی را بگذارد. هری مورگان که کشتی ماهیگیری دارد و از راه اجاره دادن کشتی ماهیگیریاش امرار معاش میکند، روایت کتاب داشتن و نداشتن را در بهار آغاز میکند. روایت آغازین داستان بر عهدهی خود هری است تا شخصیتی را به تصویر بکشد که همدلی خواننده را با خود همراه کند. بیشک خواننده نیز گولِ نویسنده چیرهدست را میخورد؛ هم در مورد شخصیت هری مورگان و هم دربارهی شیوهی روایت رمان.ادامه داستان اما، در بخش-های بعدی با چرخش راوی خواننده را غافلگیر میکند؛ همینگوی بهسان یک کارگردان تئاتر شخصیتهایش را یکی یکی رو میکند و در هر پرده از نمایش یکی از بازیگرانش را در مقام راوی قصه قرار میدهد.
حالا خواننده میتواند هری مورگان را از زاویهی دید اطرافیان او ببیند و به تمام ابعاد شخصیتی او پی ببرد، ترفندی که به خواننده کمک میکند گول روایت راوی اول شخص را نخورد. در بخشی از داستان، خود همینگوی نیز در مقام دانای کل، وارد روایت میشود تا ما همه چیز را از بالا و زاویهی دید او ببینیم. تا پایان داستان اما چنتهی همینگوی خالی نمیشود و شخصیتهایی را وارد صحنه میکند که ما هرگز تصور نمیکردیم نقشی به عهدهی آنها گذاشته شود. مقتدای رماننویسان قرن بیست مروایت ناب و بیبدیل ارنست همینگوی بخشی از جامعهی آمریکا را به تصویر میکشد که حضور نژادهای مختلف و مهاجرت و بحران اقتصادی در آن دوره را یکجا در قاب تصویر دارد؛ جامعهای که تلاش در آن برای بقا و سیر کردن شکم است، نه داشتن هیچگونه رویای بلندپروازانه.داشتن و نداشتن روایت جنگ انسان برای زیستن است و نه هیچ چیز دیگری، اما امید در این جنگ طبیعی برای بقا همچون دیگر آثار همینگوی بزرگ نیز به چشم میخورد تا یک بار دیگر ثابت کند که:
«انسان برای شکست آفریده نشده است، انسان ممکن است بمیرد، اما شکست نمیخورد».