آخ جان، بادبادک بازی!
لیزه لوته می خواست بادبادک جدیدش را هوا کند، که یکهو شُرشُر باران بارید.
لیزه لوته مجبور شد توی خانه بماند.
حالا باید چه کار کند تا حوصله اش سر نرود؟
او این جور وقت ها یک عالمه کار بلد بود انجام بدهد:
طناب بازی... جورچین... بازی با جوجه ها.
حتی به سرش زد تا توی خانه بادبادک هوا کند.
لیزه لوته بلا و یکی یه دونه
حوصله ش سر رفته توی خونه!