من در این ظلمت شب خواب ندارم،چه کنم؟
داغ هجران تو را تاب ندارم،چه کنم؟
در تمنای وصال تو به هر در زده ام
قسمت دیدن ارباب ندارم،چه کنم؟
مرحمت کرده شبی بنده نوازی فرما
من فدای قدمت تاب ندارم،چه کنم؟
مرغ لب تشنه شب از ساقی خوبان پرسید
ساقی تشنه لبان آب ندارد چه کنم؟
یادم آید شبی از ماه خودم پرسیدم
-قسمت از متن کتاب-