درباره مجموعه قصه های چارلی و لولا، من باید عینک بزنم جلد 3
لولا کوچولو که دخترکی ریزهمیزه و بامزه است باید همراه با مادرش به چشمپزشکی برود. اما لولا دوست ندارد این کار را انجام دهد. او میگوید چشمهایش خیلی خوب میبینند و میتواند بشقاب ماکارونی، قاشق و شیر صورتیاش را ببیند. البته تمام این حرفها مربوط به پیش از زمانی است که لولا در مدرسه، عینک گلگلی مینی را روی صورتش میبیند و عاشق آن میشود! حالا او دلش میخواهد یک عینک درست مثل مال مینی داشته باشد، چون وقتی چراغ اتاق را خاموش میکند هیچچیزی را نمیبیند، پس میگوید: «من باید عینک بزنم»! البته فقط این نیست که… او شیرینی خوردهشدهی توی بشقاب را هم نمیتواند ببیند؛ اما خودش میگوید: «وقتیکه عینک بزنم میتوانم آن را هم ببینم!» به نظر شما، این بار هم چارلی می تواند به خواهرش کمک کند؟
داستان «من باید عینک بزنم» سومین جلد از مجموعهی گستردهی «قصههای چارلی و لولا»، دوتا خواهر و برادر بامزه است. چارلی برادر بزرگتر لولاست. لولای کوچک بازیگوش خیالباف، مدام برایش سؤال پیش میآید و نمیداند با مشکلات بزرگ و کوچکش چه کار کند. اما چارلی عاقل سعی میکند با راهنماییهای درست و بهموقع، سؤالهای لولا را جواب دهد. «چارلی و لولا» در این کتابها بهمرور بزرگتر، فهیمتر و اجتماعیتر میشوند.
چارلی و لولا از محبوبترین شخصیتهای کودکان دنیا هستند. میلیونها کودک کتابها و کارتونهای چارلی و لولا را دوست دارند. این مجموعه را مؤسسهی انتشاراتی پنگوئن به عنوان یکی از بهترین داستانهای نیمقرن اخیر معرفی کرده است. همچنین لورن چایلد، نویسنده و تصویرگر چارلی و لولا یکی از محبوبترین و مشهورترین نویسندگان ادبیات کودک است و کتابهایش جوایز گوناگونی کسب کرده است.