دیوان شاه نعمتالله ولی دارای قصاید، غزلیّات، ترجیعات، مثنویات، قطعات، دوبیتیها و رباعیّات است.
روایت کردند روزی شاه ولی سنگ پاره یی از زمین برداشته و به درویشی داد و فرمود که این سنگ را نزد گوهری برده و بپرس که قیمت این سنگ چند است؟ چون قیمت معلوم کنی از گوهری گرفته و آن را بازآور. چون درویش آن سنگ را به نظر گوهری بُرد، گوهری پارهای لعل دید که در عمرِ خود مانند آن ندیده بود. قیمت آن لعل را هزار دِرَم گفت. درویش سنگ را بازگرفته به خدمت شاه بازآورد. آن حضرت آن سنگِ لعل شده را صلایه نمود، شربت ساخت و هر درویشی را قطره یی چشانید و فرمود:
صد درد را به گوشهی چشمی دوا کنیم - ما خاک راه را به نظر کیمیا کنیم...