سوگ چهارشنبه بازتاب رعشههايي است که در جان و تن اجتماع و ما اعوجاج دارد و تکانههايي بهوجود ميآورد که تا ژرفاي هستي را ميشکافد و چنان آگاهانه نمک بر زخم ميپاشد تا مبادا هنرپذير با افسونِ جاودانِ پرفريب و نيرنگ بدلکارانِ اغواگر، چشمِ آسايش برهم نهد و به خوابي فرو شود که بيش از آن که سزاوار انسانهاي فرهيختهي بهخويشآگاهيخواه باشد، شايستهي زيبِ غارروندگان و بيخبرزيندگان است. و اين سوگهاست که «هندسهي تنهايي» را هم رقم ميزند.