کتاب مگره و دیوار سنگی یکی از داستانهای کارآگاه مگره است که اولین بار سال ۱۹۳۱ به زبان فرانسه منتشر شد. عنوان انگلیسی این کتاب «the late monsieur Gallet» است.
این داستان، داستانی ویرانگر از بدبختی، خیانت و ضعف روابط خانوادگی است که کارآگاه مگره درگیر آن شده است. این داستان سومین داستان از مجموعه داستانهای مگره است و به مرگ موسیو گاله میپردازد. جزئیات مرگ موسیو گاله عجیب و غریبند. ظاهر ماجرا این است که یک مرد بسیار معمولی در هتلی در یک دهکدهی کوچک کشتهشده است. به نظر میرسد هیچ انگیزهای برای این قتل وجود ندارد. ازآنجاییکه پادشاه اسپانیا در حال بازدید از پایتخت است بیشتر نیروی پلیس برای حفظ امنیت او رفتهاند و مگره تنها افسر ارشد باقیمانده است و به سراغ جنازه میرود. وقتی مگره شروع به جمعآوری اطلاعات دربارهی قتل آقای گاله میکند همهچیز عجیبوغریب میشود. به نظر میرسد او زندگی دوگانهای دارد. نام، شغل و خانوادهی او همخوانی درستی باهم ندارند انگار این چیزی بیش از یک قتل ساده است.
- بخشی از کتاب:
گروهبان ژاندارمری لابد آن روز صبح فکر کرده بود تکالیفی که بردوش یک کارآگاه است جاذبههای خاصی دارد.
او از ساعت چهار سرپا بود و تا آن موقع حدود چهل کیلومتر را با دوچرخه پیموده بود، اول در هوای سرد صبح و بعد در آفتاب داغ داغ تا برای وارسی دفتر ثبت میهمانان به هتل بیاید.
ساعت ده بود. بیشتر مهمانها در حاشیه رودخانه قدم میزدند یا در آن آب تنی میکردند. دو اسب فروش روی تراس جروبحث میکردند و صاحب هتل، دستمال به دست، میخواست مطمئن شود که میزها و همچنین درختان غار در جعبههایشان در صفهای مرتب چیده شده باشند.
آقای تاردیوون پرسید:
-نمیخواهید به سربازرس سلامی بکنید؟
و پسازآن پایین آوردن صدایش به لحنی مطمئن گفت:
-او واقعاً در همان اتاقی است که جنایت انجامشده! یک عالمه کاغذ و اسناد و چند عکس در قطع بزرگ از پاریس آورده است.
کمی بعد بود که گروهبان در زد و به خاطر ایجاد مزاحمت از او معذرت خواست.
-سربازرس! صاحب هتل بود که وادارم کرد مزاحم شوم، چون به من گفت که شما برای بررسی صحنه جنایت آمدهاید. خیلی توجهم جلب شد چون میدانم شما روشهای بخصوصی در پاریس دارید و اگر مزاحم نیستم خیلی دوست دارم کار شما ر تماشا کنم تا چیزی یاد بگیرم...
او آدم صاف و سادهای بود که در چهره گرد و سرخ و سفیدش میل بیشائبه به خوشحال کردن دیگران پیدا بود. او خودش را به حد کافی کوچک کرده بود که با آن پوتینهای میخدار و گترهایش و آن کلاه کپیاش که نمیدانست آن را کجا بگذارد، کار راحتی هم نبود.
اگر از شنیدن داستانهای پلیسی لذت میبرید خرید کنید.اگر پیچیدگی داستان برایتان حائز اهمیت است خرید نکنید.بستگی به نگاه شما دارد.به شخصه لذت بردم ولی اگر دیدی سختگیرانه دارید به این چنین موضوعاتی،باید گفت کتاب پیچش داستانی عمیق و تاثیر گذار و متحیر گننده ای ندارد یعنی در پهایت شما شگفت زده نمیشوید !اما لحن و گفتار کتاب جذاب و دلنشین است.
2
یکی از ناخوشایندترین کتاب های صوتی بود که شنیدم
گذشته از داستان اصلی که در حد انتظار بود، ترجمه مشخصا ضعیف بود و راوی کارش افتضاحه
بارها مشخصه که اشتباه میخونه و حتی زحمت اصلاح به خودش ن داده. تلاشش برای شخصیت پردازی با صداهای مختلف، بیشتر شبیه به مسخره کردن روایته
بقدری سرسری کتب رو خونده که بارها رشته داستان از دست میره
4
یکی میاد نظر میده که این کتاب ارزش صرف وقت و پول رو نداره و یکی نظر میده عالیه !!!!!! برای خرید کتاب هیچوقت به این نظرات ابکی توجه نکنید . اصلا کمکتون نمیکنه . از اینترنت سرج کنید ، تحقیق کنید ، بعد بخرید
1
اصلا ارزش صرف وقت و پول رو نداشت یک اتلاف وقت و هزینه به تمام معنا