ژرژ سیمنون سال 1903 در لیئژ بلژیک به دنیا آمد. او در کودکی با مادرش رابطهی بسیار خوبی داشت اما روابطش با پدرش بسیار خشک و معمولی بود. او در زمان جنگ جهانی اول در کالج سن لویی درس خواند.
ژرژسیمنون پدرش را در نوزده سالگی بر اثر سکته قلبی از دست داد و پس از آن مجبور شد برای تامین مخارجش درس را رها کند و مشوغل کاری شود. او سرانجام به عنوان خبرنگار در یکی از روزنامههای بلژیک مشغول به کار شد. این کار باعث شد سیمنون مهاتهای زیادی را یاد بگیرد و با طبقات مختلفی از مردم در ارتباط باشد. یادگیری مهارتهای تند نویسی و و یرایش باعث شد بعدها سرعتش در نگارش و آماده کردن آثارش برای چاپ خیره کننده باشد.
اولین رمان ژرژ سیمنون سال در گذشت پدرش، بانام مستعار منتشر شد این کتاب «بر پل دز ارش» نام دارد.
ژرژسیمنون ابتدا با نام مستعار ژرژسیم شروع به نوشتن و چاپ داستانهای عامهپسند کرد، گزارشهایی وجود دارد که مدعیاند سیمنون از حدود بیستویک نام مستعار استفاده کرده است. او با این نامها رمانهای بازاری و عامهپسند مینوشت و البته توانست اوضاع مالی خود را سروسامان بدهد و پول خوبی به دست آورد. ژرژ سیمنون سال 1923 با زنی به نام رژین ازدواج کرد و به فرانسه رفت.
از سال 1930 بود که ژرژ سیمنون فعالیتش را بهصورت حرفهای آغاز کرد. او مجموعه داستانی کارآگاهی برای انتشارات فایار نوشت که قهرمان همهی آنها کارآگاهی به نام ژول مگره بود. ردپای ژول مگره بهقدری در آثار سیمنون پررنگ است و شخصیتپردازی او بهقدری کامل شده است که بعضی گمان میکردند که شاید برداشتی از شخصیت خود او باشد؛ اما ژرژ سیمنون در مصاحبههای بسیاری بر این نکته تأکید کرده است که: «من کمیسر مگره نیستم»، افراد زیادی هم وجود دارند که معتقدان بسیاری از جنبههای شخصیتی کارآگاه مگره از دزیره سیمنون، پدر نویسنده وام گرفتهشده است.
اولین داستان از مجموعه داستانهای ژول مگره که با نام «مسافری که با ستاره شمال آمد» در ایران شناخته میشود، سال 1931 منتشر شد. پسازآن و تنها در طی سه سال، سیمنون 19 رمان دیگر از مجموعهی کارآگاه مگره را نوشت.
کارآگاه مگره و داستانهایش بهشدت با استقبال مواجه شد و حتی توانست نظر مثبت منتقدان را به دست آورد. سیمنون در جوانی و هنگامیکه بهعنوان خبرنگار کار میکرد، خبرنگار جنایی هم بود و بسیاری از شیوههای تحقیقات پلیسی را یاد گرفته بود، این آموختهها زمان خلق کارآگاه مگره به کارش آمد و باعث شد این مجموعه بسیار موفق باشد.
پس از انتشار داستانهای مگره در همین زمان کوتاه، سیمنون تصمیم گرفت ماجراهای این شخصیت را ادامه ندهد. او برای اینکه به هدفش برسد، در نوزدهمین داستان کارآگاه مگره را بازنشسته کرد.
سیمنون فعالیت حرفهایش را ادامه داد و شروع به کار با انتشارات بزرگ دیگری کرد. ثروتش هم بیشتر شده بود وزندگی مرفهی داشت. زمان جنگ جهانی دوم و هنگامیکه آلمانیها بلژیک را تصرف کردند او مسئول امور پناهندگان بود و همچنین داستان دیگری از مجموعهی مگره نوشت که در آن بازنشستگی مگره در رمان قبلی در نظر گرفته نشده بود. او در طی سالهای بعد بازهم داستانهایی از کارآگاه مگره منتشر کرد. همچنین مجموعه رمانهایی نوشت که خودش آنها را رمان تراژدی مینامید.
داستانهای سیمنون پر از شخصیتپردازیهای کمنظیر و بسیار پیچیده است. او مانند جراحی هوشمند روان انسانها را کالبدشکافی میکند و از واقعیت آنها پرده برمیدارد. او ترسها، عقدهها، وابستگیها و رنجهای روحی را بهخوبی میشناسد و در آفرینش شخصیتهایش بهخوبی از آنها استفاده میکند. مهارتهای سیمنون در آفرینش خشونت و جنایت بهقدری خوب است که میتوان گفت هیچ نویسندهای نمیتواند در نگارش داستانهای پلیسی و کارآگاهی با او برابری کند.
ژرژ سیمنون سال 1946 همراه خانوادهاش به کانادا مهاجرت کرد. آنجا او با زنی به نام دونیز آشنا شد و عاشق او شد. ژرژ سیمنون همسرش را طلاق داد و با این ز ازدواج کرد. سیمنون و همسر دومش پس از ازدواج به آمریکا مهاجرت کردند و 5 سال آنجا زندگی کردند. در این دوران فروش آثار سیمنون بسیار زیاد بود و او مقبولیت بسیاری پیداکرده بود. همچنین در همین دوران به عضویت آکادمی سلطنتی بلژیک درآمد. سال 1966 و همزمان با 45 سالگی کارآگاه مگره مراسم بزرگداشتی در هلند برگزار شد و مجسمهای از کارآگاه مگره ساخته شد. از میان 322 داستان و رمان بهجامانده از سیمنون 102 داستان به کارآگاه مگره اختصاص دارد.
از سال 1972 سیمنون دیگر داستان تازهای خلق نکرد و زندگینامه مینوشت و در حقیقت سالهای پایانی عمرش را در انزوا به سر برد. بسیاری این انزوا را به دلیل خودکشی دخترش که در سال 1978 اتفاق افتاد میدانند.
بسیاری از آثار ژرژ سیمنون در ایران ترجمه و منتشرشدهاند. ازجملهی این آثار میتوان به کتابهای «مرگ در پاریس»، «مگره و مرد اسرارآمیز»، «مگره و یکصد چوبهی دار»، «کافه لیبرتی»، «مرگ مرموز در کلیسا»، «سایه بازی»، «مشتری شنبهها»، «مسافری که با ستاره شمال آمد»، «مگره و مرد نیمکت نشین»، «کارد و طناب» اشاره کرد.
آثار سیمنون به خاطر شخصیتپردازیهای فوقالعاده و توصیفات بسیار خوب سوژهی خوبی برای اهالی سینما بودهاند. تا زمان مرگ سیمنون بیش از 50 فیلم سینمایی و 120 سریال از آثار او ساختهشده بود. تلهفیلم «بازجویی در کافه تهران» نوشتهی مهدی بهپور با اقتباس از کتاب «سایه گیوتین» این نویسنده ساختهشده است
ژرژ سیمنون سال 1984 به تومور مغزی مبتلا شد و طی عمل جراحی بهظاهر خوب شد اما در طی سالهای بعد وضعیت جسمیاش رو به وخامت گذاشت. درنهایت ژرژ سیمنون 4 سپتامبر 1989 در خانهاش، در لوزان سوئیس درگذشت.