0
امکان مطالعه در اپلیکیشن فیدیبو
دانلود
کتاب صوتی  مگره و شاهدان گریزان نشر رادیو گوشه

کتاب صوتی مگره و شاهدان گریزان نشر رادیو گوشه

کتاب صوتی
فیدی‌پلاس
نویسنده:
درباره مگره و شاهدان گریزان
کتاب «مگره و شاهدان گریزان نوشته‌ی «ژرژ سیمنون‌» در سال ۱۹۵۸ منتشر شد. داستان این کتاب در روز سوم نوامبر که هوا بسیار بارانی و سرد است آغاز می‌شود. کارآگاه برجسته‌ی پاریس، مگره با این فکر که تنها دو سال تا بازنشستگی‌اش مانده از خانه بیرون می‌آید و به سمت اتوبوس حرکت می‌کند. او به‌سرعت به محل کارش، اداره‌ی مرکزی پلیس می‌رود و پس از ورودش متوجه می‌شود دزدی که به کشیش معروف است ساعت چهار صبح دستگیر شده است. این دزد بسیار کار بلد است و هیچ‌گاه از خودش مدرک و اثرانگشتی جا نمی‌گذارد. او مردی ساکت است که بدون هیچ شرارت و خشمی و هیچ حالت عصبی‌ای برای دزدی‌هایش برنامه‌ریزی می‌کند. ملاقات کارآگاه با این مرد که لاپوآنت نام دارد و اتفاق‌های جنایی پس از آن داستان کتاب «مگره و شاهدان گریزان» نوشته‌ی «ژرژ سیمنون‌» را شکل می‌‌دهد. - بخشی از کتاب: خوابش را دید، مثل بچه مدرسه‌ای هایی که نگران امتحان فردایشان هستند. با اینکه انژلو قاضی هیچ‌وقت توی خواب ظاهر نشد و مگره اصلاً صورتش را ندید، ولی حضورش را حس می‌کرد. فقط هم یک‌بار نبود. مکرر او را خواب می‌دید، وقتی سربازرس نیمه بیدار می‌شد ازهم‌گسیخته می‌شد، بعضی وقت‌ها حتی کاملاً بیدار بود، ولی همچنان تلاش می‌کرد. شروعش پرطمطراق بود. به قاضی نامرئی گفت: «خیلی خوب، روشم را نشانتان می‌دهم...» در فکرش داشت تمرین می‌کرد. کلمه «روش» را با طعنه به زبان آورد. چون سی سال تمام منکر داشتن روشی شده بود. ولی مهم نبود. از اینکه حسابش را با این قاضی جوان بی‌حیا صاف کرده ناراحت نبود. مگره در بارانداز لاگار بود. خودش تنها در آن ساختمان درب و داغان که آن قدر خیالی شده بود که می‌توانست از وسط دیوارها رد شود. ولی داخلش واقعی بود تا آخرین جزئیات. حتی شامل جزئیاتی بود که وقتی از خواب بیدار شد فراموش کرده بود. «بفرما!... سال‌هاست که شب اینجا می‌نشینند...» در اتاق پذیرایی بود و مگره بخاری کوچکی را روشن نگه می‌داشت که شکاف قرمزرنگی مثل یک زخم روی دیواره آهنی‌اش بود. شخصیت‌ها را سرجایشان قرار داده بود: پیرمرد و پیرزن را از چوب تراشیده بودند، لئونار که تلاش می‌کرد سرزنده باشد و لبخندی تلخ و کمرنگ داشت. پائولت همچنان بالا و پایین می‌پرید، مجله‌ها را ورق می‌زد و اولین کسی بود که اعلام کرد می‌رود بخوابد. آخرین نفر هم ارمان که خسته بود و دارو می‌خورد. «می‌فهمید موسیو انژلو، نکته اصلی این است که...» آن نکته را نمی‌دانست. «سال‌هاست هر شب... ژان پل به همین زودی خوابیده... بقیه، به‌جز پائولت، همه تو فکر یک چیزند. لئونار و برادرش گاه‌وبیگاه با هم نگاهی ردوبدل می‌کنند... لئونار مجبور است حرف بزند، چون بزرگ‌تر است و چون ارمان جرئتش را ندارد...» صحبت کردن در خواب یعنی پول خواستن از دختر زوبر. دارایی‌های لاشوم ته کشیده بود. قدیمی‌ترین کارخانه بیسکویت پاریس بود، موسسه‌ای مهم، به اهمیت یکی از آن عکس‌های گروهی خانواده که در موزه است و خلقشان چندین نسل طول کشیده. یک نفر کلی پول دارد، پول کثیف، آن قدر کثیف که زوبر پیر خوشحال بود که دخترش را به یکی از لاشوم ها بدهد تا بتواند موقعیت قابل احترامی در دنیا پیدا کند. «فهمیدید؟» چون هنوز رو به روی انژلو نامرئی ایستاده بود این کارها را می‌کرد. مثل بندبازی بدون تور. کار سختی بود. مثل کار مشکلی که در خواب‌های بقیه شب‌هایش انجام می‌داد. آن هم این بود که صرفاً باقدرت دست‌هایش خودش را پرت می‌کرد وسط هوا.
دسته‌ها:

شناسنامه

فرمت محتوا
mp۳
حجم
254.۵۴ مگابایت
مدت زمان
۰۴:۳۶:۲۹
نویسندهژرژ سیمنون
مترجمفائزه اسکندری
راویمحمدرضا رجبی
ناشررادیو گوشه
زبان
فارسی
تاریخ انتشار
۱۴۰۱/۰۸/۱۸
قیمت ارزی
5.۵ دلار
مطالعه و دانلود فایل
فقط در فیدیبو
mp۳
۲۵۴.۵۴ مگابایت
۰۴:۳۶:۲۹

نقد و امتیاز من

بقیه را از نظرت باخبر کن:
دیگران نقد کردند
4.4
از 5
براساس رأی 10 مخاطب
اجرای روان 🎙️ (1)
سرگرم‌کننده 🧩 (1)
5
70 ٪
4
10 ٪
3
10 ٪
2
10 ٪
1
0 ٪
5 نفر این اثر را نقد کرده‌اند.
5
اجرای روان 🎙️
سرگرم‌کننده 🧩
گیرا 🧲

راوی در جذابیت داستان نقش به سزایی دارد و دراین اثر نقش زیبایی را ایفا کرده....

2

بقیه کتاب چی شد؟

3

بد نبود

نمایش 2 نقد دیگر
4.3
(15)
سرگرم‌کننده 🧩 (1)
107,000
تومان
%30
تخفیف با کد «HIFIDIBO» در اولین خریدتان از فیدیبو
مگره و شاهدان گریزان
مگره و شاهدان گریزان
ژرژ سیمنون

گذاشتن این عنوان در...

قفسه‌های من
نشان‌شده‌ها
مطالعه‌شده‌ها
مگره و شاهدان گریزان
ژرژ سیمنون
رادیو گوشه
4.3
(15)
سرگرم‌کننده 🧩 (1)
107,000
تومان