درباره داستانهایی کوتاه از هاگوارتز در مورد قهرمانی، سختی ها و سرگرمی های خطرناک
مانند دیگر جادوگران جوانی که با هویت جادویی خانوادهشان درگیر بودهاند، هگوارتز برای مینروا مک گونگال محلی سرشار از شادی و آزادی بود.
مینروا از همان روز اول و زمانی که مشخص شد یک متأخر کلاه است مورد توجه قرار گرفت.
پس از پنج و نیم دقیقه، کلاه گروهبندی که بین گروههای گریفندور و ریونکلاو مردد بود، مینروا را به گریفندور گروهبندی کردند. (طی سالهای بعد، این ماجرا موضوع شوخی بین مینروا و همکارش فیلیوس فلیتویک شد کلاه گروهبندی برای او نیز دچار چنین سردرگمی شده، اما به نتیجهی عکس رسیده بود. این دو رئیس گروه با این فکر سرگرم بودند که اگر آن لحظات حساس در جوانیشان نبود، شاید اکنون جای یکدیگر بودند).
مینروا خیلی زود به عنوان بهترین دانشآموز دوره خود، با استعدادی خاص در تغییر شکل، شناخته شد. هر چه از زمان تحصیل او میگذشت، بیشتر نشان میداد که استعدادهای مادرش و حس تشخیص قوی پدرش را به ارث برده است.
دو سال کلاسهای درس او با پومونا اسپراوت رئیس آینده گروه هافلپاف، مشترک بود و رابطه دوستی خوبی بین آن دو به وجود آمد؛ رابطهای که سالها بعد نیز ادامه پیدا کرد.