رمان ترسوها درباره کاغذهایی است که «نسیم» آن مرد خوش تیپ استخوان درشت ارسال کرده و «سلیما» را برآشفته است. در حالی که کلمه به کلمهشان را میبلعد و حرف به حرف لابهلایشان میدود؛ درمییابد که او رمانی ناقص در دست دارد، شبیه سرگذشت زنی سرشته شده از ترس؛ درست مثل خودش.