کاترین سرتیتود مثل پدرش عینکی است و دوست دارد مثل مادرش ژیمناستیککار بشود، اما او برای ورزش کردن مجبور است عینکش را بردارد. کاترین در این اجبار مزیتی میبیند: زندگی در دو دنیای متفاوت. یکی در دنیای واقعی، یعنی دنیایی که با عینک میبیند و دیگری زندگی در دنیایی لذتبخش، مهآلود و لطیف، وقتی که عینکش را برمیدارد.