قبول دارید یکی از قشنگترین لحظههای زندگی وقتیه که انتظار به سر میآد؟ مخصوصا وقتی این دلتنگی و انتظار برای منتشرشدن کتاب مورد علاقهت باشه.
بالاخره آخرین جلد مجموعهی دوتا خفن با عنوان «آخرین خندهی دوتا خفن» منتشر شد. خودتون هم میدونید که این مجموعه یکی از باحالترین، خندهدارترین و خفنترین مجموعههاییه که نه فقط نوجوونها، بلکه حتی بزرگترها هم از خوندنش کیف میکنند و با خرابکاریها و شیطنتهاشون از ته دل میخندند!
تو آخرین جلد این مجموعه مدرسه تعطیل شده و مایلز و نایلز رفتهاند تو مخفیگاهِ جنگلی که پر از کتاب و سرگرمی و بازیه. یه حقهای میبندن و پرچم گروهان پاپا رو کِش میرن که فرماندهش جاش بارکینه. جاش قلدر قسم میخوره پرچمش رو پس بگیره. اینجوریه که یه دعوا به پا میشه. دعوا که چه عرض کنیم، یه نبرد! ولی از اونجا که فقط حقهبازها میدونن نبرد رو کجا باید تموم کرد، این جاشه که خودش رو خراب میکنه. دیگه باید خودتون جلد چهار رو بخونید تا بدونید «حقهبازی مال پرزورها نیست!» و «ظرافت هنر خیلی واسه انگشتهای زمخت این نکبت زیاده!» یعنی چی.
خیلی قشنگ بود و قشنگ هم تموم شد،
حال و هوای کتاب حتی اینکه عکسا سیاه و سفید بود هم جذاب بود،
اگه خواستین به ترتیب بخونین ترتيبش اینجوریه:
دوتا خفن
دوتا خفن خفن تر میشوند
دوتا خفن تابستان خود را چگونه گذراندند
آخرین خنده دو تا خفن
5
حالخوبکن ✨
انگیزهبخش 🚀
سرگرمکننده 🧩
تلخ ☕️
گیرا 🧲
این مجموعه کتاب خیلی باحاله اما این داستان خیلی خوب تموم نمیشه و نه خیلی بد به خاطر همین ممکنه برای کسانی که پایان خیلی شاد رو دوست داشته باشند خوب نباشه ولی من خیلی دوسش دارم
4
سرگرمکننده 🧩
تلخ ☕️
گیرا 🧲
البته انتهاش مثل سه تای دیگه نبود و شوخی آنچنان جذابی هم توش نبود ولی به نظرم خوب بود