کرم سفید بیخبر وارد یک انار میشود. مامانانار از آمدن کرم به خاطر امنیت دانهانارهایش میترسد. کرم از مامانانار درخواست میکند که چون شب شده و از تاریکی میترسید، به او اجازه دهد یک شب مهمان آنها باشد. دانهانارها از مامانانار خواهش میکنند بگذارد او بماند و مامانانار اجازهی این کار را میدهد. صبح که میشود...