هیجان و شور فراوان و نیز آشفتگی و تردید، زمینه جدید مطالعات پسااستعمارگری را در بر میگیرد. برای بسیاری از مردم این مطالعات هنوز واضح و مشخص نبوده و نوشتن در مورد استعمارگری تقریباً به اندازه خود آن قدیمی است. برخی میتوانند نکات جدید و تازه را تشخیص داده و علاقهای به آنچه میخوانند ندارند. روشهای جدید مطالعه استعمارگری و پیامدهای بعد از آن در دانشگاههای سراسر جهان متداول شده است.
در مقاله ارائه شده از سوی راسل جاکوبی، واژه "پسااستعمارگری" آخرین واژه و اصطلاح است که در ذهن و اندیشه دانشگاهیان (آکادمیک) میدرخشد و شکوفا میگردد. وی از این موضوع گلایه میکند. "پسااستعماری بودن" همان چیزی است که به دوست جاکوبی هنگامیکه میخواست در مورد سفالگری تحقیق کند، گفته شد!. نظرات مختلف در مورد تعاریف "استعمارگری" و حتی در مورد پیشوند "پسا" یا "فرا" موجب سردرگمی مطالعات "پسااستعمارگری" میگردد؛ بهطوری که مشتاقان و طرفداران آن اطلاعی در مورد آن ندارند. وی اضافه میکند که بیشتر، این نظریه بهصورت نامفهوم و گیجکننده نوشته شده است. میان منتقدان منازعات و اختلافاتی وجود دارد و همگی یکدیگر را به همدستی با ساختار فکری استعماری متهم میکنند. اگرچه قصد و هدف آن، همانطور که اظهار شده این است که خواستهها و صدای مردمی که زمانی تحت استعمار بودهاند، شنیده شود، ولی در واقع صدا و انتقادات مشروع آنها بیان نشده و مسکوت گردیده است.
اکنون، علیرغم اینکه این امر، محافظهکاری سیاسی و انضباطی نویسنده را پنهان میکند، بسیاری از این انتقادات متعلق به کسانی است که نسبت به مطالعات پسااستعمارگری دلسوز و متعهد هستند؛ از جمله دانشجویان جدید این رشته یا آنهایی که آکادمیک و دانشگاهی نیستند.