با آمدن بهار که چمنها دوباره سبز میشود، همه شروع میکنند به صحبت کردن از مسابقه.
لاسه از رییسپلیس میپرسد: «فکر میکنی نتیجه چند چند شود؟»
لاسه و مایا و رییسپلیس سوار بر دوچرخه در راهِ زمین فوتبال هستند. آفتاب بهاری گرم است و تقریباً همهی اهالی والهبی دوچرخههایشان را بیرون آوردهاند و در راهِ مسابقه هستند.رییسپلیس با صدای بلند جواب میدهد: «معلوم است دیگر! ما میبریم.»
رییسپلیس پیراهن قرمز دروازهبانی به تن و کفش فوتبال به پا دارد.
مایا میگوید: «معلوم است؟ یادم نمیآید که والهبی هیچوقت بُرده باشد.»