شاید این دفترچه را در خیابان پیدا کرده باشی یا شاید خیلی تصادفی در قفسههای کتابفروشی پرتافتادهای به چشمت خورده باشد... هیچ کدام اینها مهم نیست، فقط بدان که تو تنها امید نجات من هستی... التماست میکنم... حالا که این نوشتهها به دستت رسیده، کمکم کن... آن خبیث همین حالاست که سروکلهاش پیدا شود...
امیدوارم آدم ترسویی نباشی. چون با خواندن صفحههای بعدی حوادث عجیبوغریب و ترسناک زیادی وارد زندگیات خواهند شد. نیرویی شوم هر لحظه در کمین توست تا وارد ذهنت شود. آن موقع است که بیاختیار در قلمروی تاریکی قدم میگذاری...