- بازیل، ابداعگر و برانگیزانندۀ نورونهای عصبی:
او هوش بسیار بالایی دارد و قرار است ما را وارد دنیایی هنری و شاعرانه کند. دنیایی که شما را بهطور کلی تغییر خواهد داد. دنیایی که به شما خواهد آموخت قرار نیست همیشه خودتان را با سایرین وفق دهید. او پس از بازگشت به شهر زادگاه خود، تصمیم میگیرد بوتیکی برای فروش «اشیای اغواکننده» باز کند. بوتیکی رفتارگرایانه برای کار بر روی احساسات، عواطف و افکار مشتریها. بازیل میخواهد به مشتریهای خود یاد دهد که چطور ذهنی بازتر داشته باشند و با جسارت بیشتری رفتار کنند. اما قرار است نام این بوتیک جادویی چه باشد؟ بازار گورخر خالخالی.
- ژیولیا:
او استعداد خاصی در بویایی دارد اما احساس میکند شغل ساده و پیشپاافتادهاش، استعداد او را هدر میدهد. ژیولیا آرزو دارد دنیای عطرها را متحول کرده و برای آنها کارایی جدیدی بهجز بوی خوبشان ایجاد کند. او میخواهد به شغل خود ماهیت جدیدی بدهد.
- آرتور:
پسر ژیولیا و نوجوانی شورشی که از همهچیز و همهکس عصبانی است. آرتور متخصص هنر خیابانی و دیوارنگاری است. هیچکس حاضر نیست به او گوش دهد. او بهدنبال یافتن مسیر زندگی خویش در دنیایی است که انگار هیچ جایی در آن ندارد.
این سه نفر مثل سه الکترون آزاد هستند و زمانیکه مسیرشان با هم تلاقی پیدا میکند، همهچیز برای همیشه دستخوش تغییر میشود. آنها دستبهدست هم میدهند تا دنیایی شادتر، آزادتر و خلاقانهتر برای خودشان بسازند.
- لوییز:
او سردبیر نشریۀ شهر است و نهادی مربوط به تمدن را اداره میکند. لوییز اهمیت بسیار زیادی برای نقشی که در شهرشان ایفا میکند قائل است. او خود را مسئول ارتقای تمدن، فرهنگ و شاخصهای شهرشان میداند. لوییز خیلی زود «بازار گورخر خالخالی» را تهدیدی جدی برای شهرشان میبیند. حالا باید به هر نحوی که شده چوب لای چرخ بازیل بگذارد.
جدیدترین اثر رافائل ژیئوردانو شخصیتهای متنوعی را در خود جا داده است. این کتاب به شما کمک خواهد کرد تا «زندگی بیشتری به زندگی خودتان ببخشید».
شما با خواندن این کتاب خواهید آموخت که چطور باید در زندگی، مثل یک گورخر شهامت داشته باشید.