محمدعلی کشاورز در سال ۱۳۳۳ به خدمت سربازی رفت و با احمد محمود، نویسندهی توانا، امیر غفاری که بعدها به امیر شروان تغییر نام داد و فرهنگ شریف، استاد تار آشنا شد.
کشاورز که دیپلمش را گرفته بود، برای گذراندن دورهی ۴ ماهه در دانشکدهی نظامی و گرفتن درجهی افسری اعزام شد.
«زندهیاد سرهنگ افشار بکِشلو، فرماندهی دانشگاه بود و آقای والی فرماندهی گروهان و آقای سلطانیپور فرماندهی ما بود. دانشکده را با درجهی به اصطلاح ستوان سوم تمام کردم که پروندههای زندانِ ما به پادگان رسید و مرحوم افشار بکشلو و افسرهای دیگر پروندههای ما را سوزاندند و ما دیگر پرونده نداشتیم ولی به هر حال سابقه داشتیم. با اینکه دانشجوهای خوب دانشگاه بودیم، اما نمیتوانستیم انتخاب کنیم و به ما گفتند برای خدمت وظیفه به کرمان برویم. عدهای هم به ایرانشهر و خاش رفتند. تعدادی از بچهها هم که نتوانسته بودند پروندههایشان را بسوزانند مثل احمد محمود، از گرفتن درجهی افسری محروم شده و به نقاطِ بدْ آب و هوای کهنوج و بندرعباس تبعید شدند.»