شاعر، امروزه شکاک و حتا بیش از هر چیز به خود بدگمان است. انگار از شاعر بودن خجالت می کشد و با بی میلی آن را بیان می کند. هرچند که در زمانه پرهیاهوی ما اعتراف کردن به نواقص خویش بسیار آسانتر است تا گفتن از خصایل نیک. زیرا که نیلی ها پنهان اند و خود انسان هم چندان باورشان ندارد. شاعر، وقتی در صحبت های روزمره با مردم مجبور است شغلش را بگوید، معمولا یا خیلی کلی می گوید و از عباراتی مثل دست به قلم استفاده می کند یا کارهای دیگرش را بیشتر جلوه می ده د.
اولین اثری بود که از ایشون خوندم و احتمال داره که آخریش هم باشه. با شروع و مقدمه کتاب امیدوار شدم اما وقتی نوشته ها رو خوندم دیدم نمیتونم باهاش ارتباط بگیرم. چیزی نداشت که توی ذهنم بمونه و هیچ تاثیری نگرفتم فقط ورمیر نسبتا خوب بود. امیدوارم هرکی خوند خوشش بیاد.
کنار هم بمونیم مراقب هم باشیم.