این برف نوین بوی گل یخ دارد
هربار که در اتاق من میبارد
هر بوسه که نام برف میگیرد
یادآورِ گرمای نفس بر لبِ سرد
نقاشی رنگهای بیرنگ است.
در باغ کریستال
عمری گذرنده
دانههای برف
تندیس تصادفی که میسازد
هربار شبیه توست
پیغام هزارها سرانگشت سپید
روی گل یخ
برنامهی پایان سفر.
تندیس بلور
از عطر تو پلکهای من سنگین شد
سرمای تو بستر مرا آشفت
این برف نوین بوی تو را دارد
من زیر همین لحاف خواهم خفت.