تام بِیلی، پسر ویلیام نانوا، بهترین سرباز قلابی بود که به عمرم دیده بودم. تنها دو ماه از من بزرگتر بود اما قدش دو وجبی از من بلندتر بود و هیکل آهنگرها را داشت، البته یک آهنگر خپل، و خوب دلیلش هم کش رفتنهای گاه و بیگاه از کیک های پدرش بود. و در امنیت مغازهی استاد من، دور از ترسهای یک میدان نبرد واقعی مثل مرگ، درد یا حتی یک خراش ساده، شجاعت تام بیرقیب بود.