فصیح در کتاب شراب خام سعی کرده رمان را از حد داستانی سرگرم کننده فراتر ببرد، بطوری که خواننده جذب صفحه صفحه داستان می شود …
در بخشی از رمان میخوانیم: همه ی ما روحهای تنهایی هستیم که در افق های ناشناخته گو گیجه داریم. در میان خواب و بیداری رویا. تکه تکه زندگی می کنیم. شبی اینجا. خنده ای آنجا، اشکی جای دیگر. پیر می شویم. عده ای دیر بیدار می شوند. عده ای دیگر هرگز بیدار نمی شوند. ولی همه باز تنها لخت بر میگردیم. توی افقهای ناشناخته.