" کاش همدیگر را میدیدیم و میتوانستیم راجع به نیش و زهر و آغاز و پایان و همهی موجوداتی که دیگران آنها را درک نمیکنند صحبت کنیم..."
ذهن "سوزی" پر از سواله و با تمام وجود تلاش میکنه تا بفهمه چرا بهترین و صمیمیترین دوستش "فرنی"، در دریا غرق شد؛
آخه فرنی شناگر ماهری بود،
آخه دقیقن در زمان غرق شدنِ فرنی، اونها با هم قهر بودن، و آخه سوزی هنوز منتظره تا حرفهاش رو به فرنی بزنه و با هم آشتی کنن...
سوالهای سوزی در نهایت اون رو به حقیقتی میرسونه که زندگیش رو برای همیشه تغییر میده
درکل پیام داستان این را میرسونه که با بعضی از اتفاقات فقط باید کنار اومد پیگیری و درگیر کردن بیش از حد خودمون این چرا و چطور اینطور شد فقط شرایط را سختتر میکنه
5
اگه فرد منطقی و محاسبه گر و واقع بینی هستید، خیلی لذت خواهید برد