جان ترمونت نقاش آمریکایی است که در فرانسه زندگی میکند. روزی تلگرافی از سمت خواهرش دریافت میکند که خبر از سکتهی قلبی مادرش میدهد. او در بیمارستان بستریست و جان باید از پدر پیرش، جیک مراقبت کند. بعد از گذشت مدت اندکی، جان متوجه میشود که جیک بهشدت زیر سلطهی همسرش بوده و این فشار سبب شده تا او در دنیای خیالی خودش زندگی کند. جان اندکی از محدودیتهایی را که مادرش بر پدر اعمال کرده میکاهد و او تا حدی روحیهی از دسترفتهاش را بازمییابد. اما با مرخصشدن مادر از بیمارستان، بار دیگر همهچیز به روال سابق بازمیگردد، اما جیک دیگر آن آدم سلطهپذیر قبلی نیست!منتقد سایت نیویورکتایمز درمورد این کتاب میگوید: «میتوان به نام پدر، به نام زندگی را زندگینامهی خودنوشت وارتن دانست، چرا که بهطرز غمباری ردپای زندگی واقعی او در آن دیده میشود. اتفاقاتی که در کتاب رخ میدهند، فقط در دنیای حقیقی ما اتفاق میافتند. این کتاب تصویر واقعی پیرشدن و مردن در آمریکاست؛ شبیه به کابوسی ترسناک که اکثر ما ترجیح میدهیم رویمان را از آن برگردانیم و عبور کنیم.»
کتابی نرم و بوسیدنی و طولانی که چندماه باهاش زندگی کردم و هیچوقت فراموشش نمیکنم، مگر اینکه فراموشی بگیرم :))
داستان یک پدربزرگ، پدر و پسر. پدربزرگِ فوقالعاده دوستداشتنی قصه و پدر مسئولیتپذیر و پسری که مشخصهی یه پسر نسل جدید غربیه. و مادربزرگی که حرصتونو درمیاره و جاهایی که تو داستان نیست نف س راحت میکشید.
خوندن این داستان رو به کسایی که در خانواده فردی با مشکل آلزایمر دارن پیشنهاد میکنم. و البته که ممکنه آسون نباشه خوندنش.
#کتاب_محبوب_من