آنتونیو نگری یک قصهگو یا راوی بینظیر فلسفه است، زیرا از دید او یک اقدام نظرورزانه را نمیتوان به چارچوب یک نظام نظری فروکاست که فرمی کاملاً ثابت دارد و جایگاهی لاجرم منحصر به نظم مستقر تأمل فلسفی. برخلاف این، از دید نگری خود اقدام نظرورزانه امری است در جنبوجوش، فلسفهای در حال حرکت، قسمی فلسفۀ پراتیک که خودش همانا پراتیک، فراشد و تاریخ است: بنابراین اقدام نظری مزبور را تنها میتوان برحسب معنای تحول درونماندگارش، با آغازیدن از پروژهای فهم کرد که آن را به تسخیر خود درمیآورد و خصلت نوآورانهاش را بر آن تحمیل میکند. به منظور فهم چنین تلاشی- به معنای دقیق کلمه، برای فهم کناتوس یک تأملورزی مشخص- باید آن را تا سرحداتش تعقیب کرد، تا جایی که چیزی را برملا میکند که مؤسس ذات آن است، کاری که از رهگذر به تصویر کشیدن زنجیرهای از لحظات انجام میگیرد که بدان منتهی شده و پیشرفت آن را، که حقیقتش نیز هست، نشان میدهد.