وقتی کنار سفره نشستم. مامان برایم چای ریخت و گفت: _ دیشب چه خوابی می دیدی؟انگار با یکی حرف می زدی؟ پرسیدم:«حرف می زدم؟چی می گفتم؟» مامان چپ چپ نگاهم کرد و پرسید:«سبیلو کیه؟» با تعجب پرسیدم؟«سبیلو؟» مامان گفت:«روی کی اسم گذاشتید؟» توضیح دادن درباره ی سبیلو کاری سخت بود.