شاید همهی کسانی که به جستوجویند تا بدانند از کجا آمدهاند، چرا آمدهاند، و به کجا خواهند رفت، غمِ درکِ معانیِ پنهانِ هر چیز را به دل دارند، و نیک میدانند هیچ شئ، و هیچ واقعهیی اتفاقی و بدون زمینهی معنایی، هست نشده. در هر تمدن باستانی، در ادیان، آیینها، اساطیر، تاریخ، و غیره، تنها چیزی که بدونِ تغییر منتقل شده، همانا تأویل نمادینِ اشیاء و واقعات است که میانِ چندین تأویل، یکی بهحتم، همان مفهومِ هزارههای گذشته است، و خط وصلی است میان انسان امروز و انسان باستان، بیکه شکل ظاهر، او را مقید به پذیرفتنِ پیشرفتگی و پسرفتگی بدارد؛ بل حتا انسان امروز میتواند گفت که انسانی از باستان، به دور از تصنّع امروز، شاید نزدیکتر بوده به حضرت حق، تا من.
-قسمتی از متن کتاب-