اکنون حدود هفده سال از مرگ لویی آلتوسر، فیلسوف مارکسیست فرانسوی، که نقش مهمی در نوسازی فهم ما از مارکسیسم داشته است، میگذرد. مهم نیست که او را ساختارگرا، نئواستالینیست، ضداومانیست و حتا فیلسوف زنکش (او در ۱۹۸۰ همسرش هلن ریتمان را خفه کرد) بنامند، بهنظرم لقب «روح وقاد اروپا» برازندهی او است. آلتوسر در دورهی حیات فکری خویش همواره از دو جانب در معرض بدگویی و فحاشیهای تئوریک (رجوع کنید فیالمثل به رسالهی ئی. پی. تامپسون مارکسیست انگلیسی تحت عنوان «فقر نظریه») راستههای مارکسیستهای هگلی و مارکسیستهای رسمی (کارگزاران احزاب کمونیستی در اروپا) بوده است.