ای میوز، ای الههی الهامبخش شاعران، داستان اولیس زیرک را برایم بگو؛ همان قهرمان پیروز جنگ تروا که پس از نابودی شهر تروا در راه بازگشت به وطنش آواره شد. او از شهرهای بسیاری گذشت و با مردمان بسیاری دیدار کرد. او در سفر بازگشتش به ایتاکا، همان جزیرهای که پادشاهش بود، برای نجات همسفرانش رنجهای زیادی کشید. او میخواست به سرزمینش برگردد تا دوباره در کنار همسرش، پِنِهلوپ، و پسرش، تِلماک، باشد.
بقیهی سربازان و قهرمانانی که در جنگ تروا پیروز شده بودند، مدتها پیش به سرزمین و خانهشان برگشتند، اما اولیس و همسفرانش هنوز در دریاها بودند. تمام خدایان تصمیم گرفتند تا به این قهرمان یونانی کمک کنند. فقط پوزِئیدون، خدای دریاها، با آنها مخالفت میکرد و مصمم بود که جلوی اولیس را بگیرد.
-از متن کتاب-