برنارد شبیه پرندههای معمولی نبود، بالهای او خیلیخیلی بلند هستند و او با این بالهای بلند نمیتواند پرواز کند. برنارد مدام با خودش فکر میکند بالهایش به چه دردی میخورند؟ اما وقتی برنارد با اورانگوتان غمگین و غمزده آشنا میشود، نکتهی عجیبی را دربارهی خودش کشف میکند...
خیلی قشنگه،موضوع داستان از یه طرف تفاوت های فردی و استفاده از آنها رو یاد میده ،از طرفی دوستی و ارزشمند بودن آغوش امن رو نشون میده.... تصویرها هم زیبا هستند...🌿