داستان این کتاب برگرفته از قصه های کهن حسن کچل به شکلی دیگر است که بخوبی بازنویسی شده و قصه های پسرکی با ویژگی های کاملا متفاوت را به تصویر می کشد، پسری ساده و زرنگ!، قهرمان و تنبل!، ترسو و شجاع! و…
« حسن کچل با اینکه خیلی جاها رفته و ببر درنده و اژدهای شاخدار و لشکر دشمن را یکتنه شکست داده، اما انگار هنوز نمیخواهد دست از تنبلی بردارد. حسن هی غذا میخورد و چاق میشود و مادرش بیبی گلنسا هِی عصه میخورد و ذره ذره لاغر میشود. حالا همسایهها جمع شدهاند و میخواهند حسن را بفرستند دنبال یک کار و بار درست و حسابی، اما گویا حسن کچل قصه ما تنبلتر از این حرفاست…»