آخرین خانه از این طرف مال آنها بود، این خانه را به اسم خانم خانه میشناختند. نامش عدیله بود و لقب "حره" به معنی آزاد را با اسلوب ذم شبیه به مدح به نام او اضافه کرده بودند. و با دو دخترش نبیله و نساء آنجا زندگی میکردند، عمو فرج تاریخ آنها را از اول اینطور تعریف میکرد، که شوهرش یک مردی بود به اسم عبدالله سنان، مال بخور و نمیری از سمساری به دست آورده بود و این خانه را برای او ساخت و به اسمش زد. و خدا این دو تا دختر را به آنها داد. یک سال قبل از این که ما به این خیابان بیاییم مرد به خاطر کاری به شام سفر کرد. اصل و ریشهاش شامی بود و دیگر برنگشت و خبری هم از او نشد. عمو فرج تعریف میکند که چگونه عدیله همه جا ناز میکرده و عشق میآمد و مرد هم که نتوانسته جلوی او را بگیرد فرار کرده بود.
- از ترس زبانِ درازش میترسید طلاقش بدهد، معلوم بود چیزهایی میداند که دوست ندارد بداند.