آسیب، آزار، سزا، گناه، نفرت، شرم، بخشش، رستگاری و عدالت همه در واقعیت چنان درهمتنیده میشوند که مرز میان بزهکار و قربانی اغلب روشن نیست. بزرگترین آسیب وقتی بر قربانی وارد میشود که او ـ که آلوده به نفرت است ـ درون تصویر آینهایِ تبهکاری که او را آزار داده شکل میگیرد. اینگونه است که دور خشونت اغلب همراه با سنگدلی و دیوانگیِ فزونتر همیشگی میشود.
پنجاه سال پس از نورمبرگ، دیوان کیفری بینالمللی در تلاشی دوباره بر آن شد تا این دور خشونت را بشکند و به زبان دادستان ارشد نورمبرگ «از تقاص جلوگیری کند». اینکه این پروژهی متمدنانه خوب پیش خواهد رفت یا نه را آینده مشخص میکند. تا آن زمان ما با دو پرسش بزرگتر در کشمکشیم: اگر عدالت گریزان است قربانیها کجا میتوانند صلح را بیابند؟ آیا تبهکارها میتوانند خواستار کفایت مذاکرات بشوند، اگر مجازات به آنها تعمیم داده نشود؟
اغلب گفته میشود که تنها میتواند از راه بخشش به دست آید. بخشودن چه از دهشی درونی برآید چه از سر انگیزهای در چیرگی بر درد و ناامیدی رسوبکرده در دل، هم برای بزهکار و هم برای قربانی فرایندی سخت و بایسته است. اما قربانی چگونه میتواند شکنجهگرش را ببخشد بیآنکه به شخصی که او پیش از آنکه آن درد خوارکننده بر او وارد شود خیانت کند؟ بهعلاوه، درد و شرم قربانی اغلب با حس گناهی از اینکه خود را در آن موقعیت قرار داده تشدید میشود. او همزمان با اینکه آماده میشود تا تبهکار را ببخشد ممکن است ناچار شود خود را هم ببخشد که فرایندی است بهمراتب دردناکتر.
در عوض، عدالت برای بزهکار جرمهای بس ناپسند ـ شکنجهگر، تجاوزگر، قاتل سلاح سرد ـ به کفایت مذاکرات رأی میدهد، چونکه آسیب جبران، تاوان داده و گذشته چال شده است. اما بدون فرایند دادگاه بزهکار رها میشود تا بهتنهایی با کردهاش کنار بیاید، جنایاتش را از آن خود کند، و در نهایت خودش را ببخشد ـ البته اگر انتطار بخشش داشته باشد. به باور من این کاری تقریباً امکانناپذیر است.
بدینگونه است که تبهکار قربانی جنایاتش شده، برای همیشه در اتاق بیپنجرهی گذشتهی شرمآگینش زندانی میشود، و سرنوشتش این میشود که در وهم اینکه کیست و چه کرده است همان خود زشتش بماند.
و اینچنین است که عدالت کفایت مذاکرات و صلح با خود میآورد. عدالت سخن راستین هرچند دردناک میگوید و حتا در قالب آسیبی جبرانناپذیر به هردوی قربانی و بزهکار کمک میکند که همدیگر را و شاید روزی خودشان را ببخشند.
لوییس آربور دادستان پیشین دادگاه عالی کانادا و دادستان ارشد پیشین دادگاه کیفری بین المللی برای یوگسلاوی و رواندا است.