شیوع روزافزون اوتیسم در میان کودکان دغدغه بسیاری از والدین امروزیست. آن هم در جامعهای که امکانات قابل قبولی برای این کودکان در نظر گرفته نشده است. این کتاب تنها به بیان گوشهای از مشکلات اوتیسم و تأثیر آن بر روابط آدمها پرداخته است.
نگاه، فرزند ابراهیم و غزاله، مبتلا به اوتیسم است. غزاله که زنی امروزیست حاضر نیست تمام موقعیتها، وقت و انرژیاش را صرف کودکی کند که چیزی از جهان او نمیداند. از سوی دیگر ابراهیم هم به طور کلی منکر اوتیسم دخترشان میشود. رابطه ابراهیم و غزاله در اثر مواجهه با این مشکل فرزندشان از هم میپاشد. معضلاتی که هر کدام از آنها در نگهداری از کودکشان دارند، رویکرد جامعه، خانوادهها و اطرافیان به معضل اوتیسم دستمایه اصلی رمان به من نگاه کن است.
- در قسمتی از این کتاب میخوانیم:
مردم کوچه را قرق کرده بودند. از توی هر پنجره هم یک نفر تا سینه آمده بود بیرون و محشر برپا شده را تماشا میکرد. ماشین آتشنشانی روبهروی زمین محل احداث ایستاده بود و چندتایی سرباز سعی در دور کردن مردم داشتند...
انقدر ۱۰ دقیهٔ آخر حسش خوب بود که دوبار گوش کردم....🥹
داستانی که کارما یا بهتره بگم گوشمالی و توبیخ خدا و طبیعت خیلی تمیز و به قاعده گفته شده و بعد........ یه نتیجهٔ مناسبو بجا برای هر کدوم از کاراکترها👏🏻👏🏻👏🏻
و عشق...... عشقی بی منت به" نگاهی" گرم