...بخواب هلیا، دیر است. دودْ دیدگانت را آزار میدهد. دیگر نگاه هیچکس بُخارِ پنجرهات را پاک نخواهدکرد. دیگر هیچکس از خیابانِ خالیِ کنارِ خانهی تو نخواهدگذشت. چشمانِ تو چه دارد که به شب بگوید؟ سگها رؤیای عابری را که از آنسوی باغهای نارنج میگذرد پارهمیکنند. شب از من خالیست هلیا. گلهای سرخِ میخک، مهمانِ رومیزی طلاییرنگِ اتاق تو هستند؛ اما گلهای اطلسی، شیپورهای کوچک کودکان. عابر در جستوجوی پارههای یک رؤیا ذهن فرسودهاش را میکاود. قماربازها تا صبح بیدار خواهندنشست و دود، دیدگانت را آزار خواهدداد. آنها که تا سپیدِ صبح بیدار مینشینند ستایشگران بیداری نیستند. رهگذر، پارههای تصوّرش را نمییابد و به خود میگوید که به همه چیز میشود اندیشید، و سگها را نفرین میکند. نفرینْ پیامآور درماندگیست و دشنامْ برای او برادریست حقیر...
نمونه فقط ۴صفحه؟!
اونم که دو صفحه اول مشخصات کتاب بود و دو صفحه بعدم هنوز وارد نشده بود.
با این نمونه قراره تصمیم بگیریم بخریم یا نه؟!
1
کتاب پر از توصیفات به شدت ماهرانه ست، که نشون دهنده توانایی نویسنده بزرگ کتابِ.برای من درک خیلی از این توصیفات بشدت سخت بود، حتی قسمتهایی از کتاب رو چند بار خوندم تا متوجه بشم.
*یک روایت از جدایی دو عاشق*
5
خیلی خوب بود. البته بار اول که خوندم زیاد متوجه جریان داستان نشدم اما بار دوم برام لذت بخش تر بود. نثر شعر گونه ای داشت.
5
یکي از بي نظیر ترین کتابايي بود که تا حالا خوندم🥲💚