عشق یکی از زیباترین و عمیقترین احساسات بشری است و در بیشتر مکاتب و ادیان و... ستایش شده است. زبان عشق زبانی نرم و لطیف است و میتواند روح را به پرواز دربیاورد. ادبیات عاشقانه هم شکلی زیبا از ادبیات است. در ادبیات معاصر ایران، نویسندگان زیادی عشق را دستمایهی نوشتههایشان قرار دادهاند اما هیچ کس نتوانسته نثری متفاوت همچون نثر نادر ابراهیمی را به کار بگیرد و به زیبایی این نویسنده دوست داشتن و عشق را ترسیم کند. بار دیگری شهری که دوست میداشتم اثری از اوست که میتوان آن را یکی از عاشقانهترین آثار ادبیات فارسی دانست. اثری که جمع عشق به زادگاه و عشق به معشوق و درد و رنج است.
بار دیگر شهری که دوست میداشتم اولین بار سال ۱۳۴۵ منتشر شد. این داستان از ماندگارترین آثار ادبیات فارسی است و در نقاط مختلف دنیا هم ترجمه شده است. عربی، انگلیسی و فرانسه از جمله زبانهایی هستند که این رمان به آنها برگردانده شده است.
کتاب نادر ابراهیمی یک داستان عاشقانه دربارهی عشق بین پسر کشاورز و دختر خان است و در سه بخش نوشته شده است، عنوان بخشهای کتاب به شرح زیر است:
داستان از زبان پسر عاشق داستان نوشته شده است و پر از زیباترین جملات و عبارات عاشقانه است. ابراهیمی از جریان سیال ذهن در نوشتن رمانش استفاده کرده است و داستان از نظر زمانی در رفت و آمد است. نکتهی جالب استفادهی ابراهیمی از چندین فونت و سایز مختلف در موقعیتهای زمانی مختلف است که در رساندن منظور نویسنده به مخاطب کمک میکنند. محتوای این کتاب فقط عاشقانه نیست، بلکه پر از توصیفات سیاسی و اجتماعی است و یک خط فکری را روایت میکند. آنچه ابراهیمی از آن حرف میزند این است که شرایط یک اجتماع بر یک عاشقانه هم تأثیر میگذارد. نامههای عاشقانهای که نادر ابراهیمی در این کتاب خطاب به معشوقش به نام هلیا نوشته است بیشتر از آنکه نامهای شخصی باشد بیانیههایی هستند که میتوانند هر ذهن آمادهای را بیدار کنند. کتاب نادر ابراهیمی امروز هم که بیش از ۵۰ سال از انتشارش میگذرد همچنان خوانندگان زیادی دارد و بیش از چهل بار تجدید شده است.
هلیا دختر خان است، این نام را ابراهیمی از درهم ریختن واژهی الهی ساخته است. راوی داستان که پسر کشاورز است عاشق این دختر میشود و سرزمین کودکیاش این عشق را نمیپذیرد. این دو نفر تسلیم شدگی را نمیپذیرند و به چمخاله فرار میکنند تا زندگی عاشقانهای بسازند. اتفاقی که نمیافتد، هلیا کسی نیست که این نوع زندگی را تاب بیاورد و در نتیجه مرد داستان را ترک میکند و به سمت خانوادهاش بازمیگردد درحالی که پسر کشاورز این را نمیپذیرد. او در داستان از طبقهی اجتماعی حاکم حرف میزند، نامههایی برای هلیا مینویسد و در بخش آخر کتاب رؤیا پایان پیدا میکند و مرد داستان واقعیت را میپذیرد.
بار دیگر شهری که دوست میداشتم از آن دسته کتابهایی است که به دلیل سبک خاص نگارشش نظرات زیادی را به خود جلب کرده است و حرفهای زیادی دربارهی آن گفته شده است. بسیاری از افراد این داستان را داستانی نمادین میدانند و معتقدند هلیا میتواند هرکدام از ما باشد یا هرکسی که روانی پاک دارد.
داستان پر از تصویرسازیهای ادبی بینظیر و استفاده از استعارههای مختلف است. جان بخشی به اشیا و حس آمیزی بیشترین آرایههایی هستند که در این متن دیده میشوند. ابراهیمی با استفاده از دایره واژگان بینظیرش جوری فضاها را ترسیم کرده است که چند لحظه پس از خواندن کتاب میتوانید خودتان را در فضای قصه تصور کنید و همراه قهرمان داستان و درد و رنجهایش شوید. عذاب وجدان و افکار ضد و نقیض شخصیت اول داستان در تک تک واژهها پیداست و نوعی درد و دلتنگی همزمان برای عشق و زادگاه و البته بلاتکلیفی دردناکش را به تصویر میکشد. فونت داستان هم در سه دورهی مختلف زندگی نویسنده تغییر میکند و با بزرگ شدن فونت انگار صدای نویسنده است که بلندتر میشود. این داستان، داستان یک انسان معمولی با شجاعتی بزرگ است. شجاعتی برای عاشق بودن، برای گذشتن، برای اشتباه کردن و برای پذیرفتن اشتباه. ابراهیمی داستانی گفته است که بیشتر شبیه سفر است، سفری در احوال یک انسان که ممکن است هرکدام ما باشیم.
نادر ابراهیمی داستان نویس، روزنامه نگار و فیلمنامه نویس معاصر و خالق آثار خاص ادبی با غنای بسیار بالاست. این نویسنده در فروردین ماه ۱۳۱۵ در تهران به دنیا آمد. خانوادهای او از طبقهی بالای جامعه بودند و نادر دبیرستان را در دارالفنون گذراند. او ابتدا حقوق را برای تحصیلات دانشگاهی انتخاب کرد اما سپس به سمت ادبیات کشیده شد و در رشتهی ادبیات و زبان انگلیسی درس خواند. زندگی کاری نادر ابراهیمی پر از ماجراجویی است و او از هیچ تجربهای نگذشته است. کتاب ابوالمشاغل از آثار اوست که در آن میتوانید بفهمید که او به چهکارهایی دست زده است.
نادر ابراهیمی را بیشتر به خاطر عاشقانههایی که نوشته است میشناسند اما شاید جالب باشد بدانید که بیشتر آثار و فعالیتهای این نویسنده به حوزه کودک و نوجوان اختصاص دارد. او برای تلاشهایش در این زمینه برندهی جایزه براتیسلاوا، یعنی جایزه تعلیم و تربیت یونسکو شده است و در ایران هم چندین جایزه دریافت کرده است. او و همسرش بنیادی هم برای کودکان راهاندازی کردهاند که با نام موسسه همگام با کودکان و نوجوانان شناخته میشود.
نادر ابراهیمی نوشتن را از سن کم آغاز کرد و اولین کتابش برای بزرگسالان یعنی خانهای برای شب را در سال ۱۳۴۲ منتشر کرد. از آن زمان تا سال ۱۳۷۲ که ابراهیمی بر اثر تومور مغزی درگذشت چندین داستان کوتاه و بلند و البته فیلمنامه از او منتشر شد. چهل نامه کوتاه به همسرم و یک عاشقانه آرام در کنار بار دیگر شهری که دوست میداشتم مشهورترین آثار او هستند. او مجموعه هفتجلدی آتش بدون دود را هم نوشته است که داستان چند نسل از یک خانواده ترکمن است و سریال آن در تلویزیون ساخته شده است.
کتاب بار دیگر شهری که دوست میداشتم در سال ۱۳۴۵ از سوی انتشارات طرفه منتشر شد. از آن زمان تاکنون ناشران دیگری هم آن را منتشر کردهاند که نشر روزبهان مشهورترین آنهاست. این ناشر از سال ۱۳۷۵ تا امروز چندین دفعه بار دیگر شهری که دوست میداشتم را تجدید چاپ کرده است. انتشارات نوین گویا ناشر کتاب صوتی این کتاب است. پیام دهکردی خوانش این کتاب را بر عهده داشته است. این کتاب در فیدیبو در دسترس شماست و میتوانید آن را از همین صفحه خریداری کرده و دانلود کنید.
پنج نامه از ساحل چمخاله به ستاره آباد
من که از درون دیوارهای مشبک شب را دیدهام و من که رو ح را چون بلور بر سنگ ترین سنگهای ستم کوبیدهام. من که به فرسایش واژهها خو کردهام و من باز آفرینندهی اندوه، هرگز ستایشگر یک تقدیر نخواهم بود و هرگز تسلیم شدگی را تعلیم نخواهم دارد. نه من ماندنی هستم، نه تو هلیا. آنچه ماندنی است ورای من و توست.
نامهی نخستین
یک روز پس از بازگشت به کلبه چوبی ساحل چمخاله
هلیای من زندگی طغیانی است بر همهی درهای بسته و طغیان بستگی. هر لحظهای که در تسلیم بگذرد لحظهای است که بیهودگی و مرگ را تعلیم میدهد. لحظهای است متعلق به گذشتگان که در حال رخنه کرده است. لحظهای است اندوهبار و توانفرسا. اینک گسستن لحظههای دیگران را چون پوسیدهترین زنجیرههای کاغذی بیاموز. باری گریختن تنها از احساسات کودکانه خبر میدهد اما تکرار در گریز، ثبات در عشق را اثبات میکند. من ایمان دارم که عشق تنها تعلق است. عشق وابستگی است. انحلال کامل فردیت است در جمع. عشق مجموع تخیلات یک بیمار نیست. آنکه جدایی را تحملناپذیر میکند اندیشهی پایان آن جدایی است. زندگی تنهایی را نفی میکند و عشق بارورترین میوههای زندگی است. بیاموز که محبت را از میان دیوارهای سنگی و نگاههای کینهتوز، از میان لحظههای سلطهی دیگران بگذرانی. امروز برای من روز خوبی نیست. روز بد تنهایی است. اینجا را غباری گرفته است. پنجرهها نمیخندند و آب نمیجوشد و بوی مستی آفرین تن تو در این کلبه نپیچیده است. یاد تو هرلحظه با من است اما یاد انسان را بیمار میکند. اینجا هیچکس نیست که غروبها به من خوشامد بگوید و موهای نرمش را میان دستهای من بگذارد و بخندد. روز بد تنهایی، مرگ بیدلیل را به خاطر من میآورد. مرگ روزهای خوب را. مرگ همهی حکایتها را. به من بازگرد هلیای من. مگذار که خالی روزها و سنگینی شبها در اعماق من جایی از یادنرفتنی باز کند.
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 149.۴۸ مگابایت |
مدت زمان | ۰۲:۴۲:۵۰ |
نویسنده | نادر ابراهیمی |
راوی | پیام دهکردی |
آهنگساز | کارن همایونفر |
ناشر | نوین کتاب |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۶/۰۵/۰۷ |
قیمت ارزی | 5.۵ دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
⚠️ اگه تا حالا هیچکدوم از آثار آقای ابراهیمی رو نخوندید، پیشنهاد میکنم سراغ این کتاب صوتی نیایید و حتمااا نسخه الکترونیکی کتاب رو خریداری کنید. چون قلم خاص و زیبای ایشون، در بار اول و به صورت شنیداری فهم نمیشه. اما نظرم درباره این کتاب صوتی چون از کتاب "یک عاشقانه آرام" با قلم آقای ابراهیمی آشنا بودم، فهمیدن منظورشون خیلی برام سخت نبود. فضای کتاب، بین زمان حال و گذشته و خاطرات و تصورهای راوی سیال هست این امر، برای خوندن کتاب دقت بیشتری میطلبه. اما فارغ از این نکته، با تمام وجودم بوی دریا و نارنج شمال رو حس کردم و همپای شخصیتها، طعم شیرین عشق و اشتیاق و طعم تلخ فراق و غم رو چشیدم. لذت چشیدن و درک تمام این احوالها با خوانش درست و با احساس جناب دهکردی دوچندان شد و تمام وجودم رو پر از عطر جنگلهای شمال و شوق زندگی کرد🌱 خوندن این کتاب رو به همه توصیه میکنم اما شنیدن این کتاب صوتی رو فقط به کسایی توصیه میکنم که با قلم آقای ابراهیمی آشنا هستند
نتونستم تحمل کنم تمام کتاب رو گوش کنم. بعد از ۲۰ دقیقه گذاشتمش کنار. فقط و فقط بخاطر عدم تناسب لحن راوی با وقایع داستان. آخه برای همه چی ادا و لحن تئاتری نیازه؟ مثلا وقتی دارین به وقایع داستان (وقایعی که خارج از ذهن افراد رخ میده و اصلا به تخیل و تفکر افراد ربط نداره) اشاره میکنید چرا باید با لحنی اون جمله رو بگین که آدم فکر کنه داره نمایش هملت میبینه؟ خیلی مبالغه آمیزه. نه به بعضی ها که مثل ربات میخونن و نه به این لحن که انگار داره شاهنامه میخونه. بخدا روایت کتاب هم تخصص میخواد صرف اینکه بازیگر معروفی باشی یا تن صدات کلفت باشه (که خیلی هم مد شده) نشد دلیل! کاش هرکی هرکاری میکرد لااقل همون کار رو درست انجام میداد. همین.
بسیار شنیدنی است قلم توانمند و پر از طلای نادر جان ابراهیمی در عین حال ، پریشانی حال راوی در من تاثیر غم و تنهایی حاصل از یک انسانیکه میخواد حرکت کنه ولی حقیقت اینه که حرکت تنهایی و رنج داره واقعا پر از غم شدم ( شاید دلیلش اینه که تو دو روز یکسره گوش دادمش و حالت غم کتاب بر من چیره شد ! ) و واقعا بعد اتمام صدای کتاب حس کردم صدای معمول زندگی پر از شوره و هیچ وقت در حالت معمول ما در باور اینهمه غممون یکجا محصور نمیشیم و همیشه امید بر خستگی غالبه و میشه بلند شد و دوید به سمت خوشی ها ! با این حال هرچند غمگین بود ولی نتونستم از قلم نادرجان ابراهیمی بگذرم و رهاش کنم و تا آخر گوش دادمش !
دوست داشتن یا نداشتن این کتاب بستگی بسیاری به این دارد که ایا قلم نادر ابراهیمی را میپسندید یا خیر . کتاب مانند باقی اثار ابراهیمی یک داستان عاشقانه ساده و بدون هیچ هیجان و فراز و فرودیست . تنها تشبیهات زیبا و جملات نمادین آن را زیبا کرده که به نظرم حتی این تشبیهات هم در بسیاری جاها داستان و زمان را از دست خواننده خارج میکند . در کل کتاب را دوست نداشتم . صدای اقای دهکردی هم به رغم زیبایی و ارامش ؛پر از غم و آه و ناله بود متاسفانه .
فقط توصیف و تشبیه و بازی با کلمات ، متاسفم که در مقایسه با تمام کتابهایی که تا حالا خوندم باید بگم: حیف زمان حیف هزینه برای کتابی که به قول بعضی از خوانندگان باید از قبل و از جایی دیگه داستانش را بدونی!!!!!!! تا فقط اینجا یه سری توصیف و تشبیه و استعاره بخونی وگرنه به سختی داستان را متوجه بشید، البته شاید برای کسایی که فقط میخواند دامنه استفاده از کلمات و تشبیهات شون را بالا ببرند خوبه یا برای سرودن شعر
سلام من این کتاب رو چاپیش رو خوندم و حش میکنم توضیحاتی ک فیدیبو داده اشتباهه... شایدم من درست داستان رو متوجه نشدم اما فکز میکنم شخصیت اول داستان با هلیا فرار میکنه بعد از ۵ ماه برمیگردند چون فکر میکنن بزرگتر ها دلشون به رحم اومده. در حالیکه اینطور نیست و پسر این بار مجبور میشه برگرده به کلبه ی چوبی چخماله. بعد از ۱۱ سال دوباره به شهر برمیگرده و خونه ی پدریشو پیدا نمیکنه..
اصلا داستان را دوست نداشتم . من &#۳۴;یک عاشقانه آ رام &#۳۴; را از نادر ابراهیمی خونده بودم و فکر میکردم این کتاب هم با همون روایی باشه، منتها این کتاب داستان عاشقانه بسیار تکراری با ناله و غم .صدای آ قای دهکردی زیباست ولی فقط و فقط غم و بدبختی و اندوه به جون آ دم میریزه اون هم برای یه داستان عشق و عاشقی تکراری و یگنواخت. هیچ چیز جدیدی تو این کتاب نیست که مخاطب جذب کنه. به هیچکس توصیه نمیکنم
خوندن کتاب های نادر ابراهیمی قلبمو گرم میکنن و درسای قشنگی بهم میدن حس این کتاب مثل یک فنجان قهوه در سرما آرامشی با اندک تلخی داره که دلنشنیه برام دوست داشتم این کتاب رو خیلی همونطور که یک عاشقانه آرام رو ... بی شک صدای جناب دهکردی هم در این حس خوب بی تاثیر نبوده و صد البت موسیقی و صداگذاری! بعد ازین کتاب بعدی ایشون "چهل نامه کوتاه به همسرم" رو میخونم!
با سلام لطفا مجموعه آتش بدون دود آقای نادر ابراهیمی رو هم قرار بدین ....واقعا جای این شاهکار ادبی تو فیدیبو خالیه
موسیقی کارن همایونفر ، صدای پیام دهکردی ، و قلم نادر ابراهیمی .... جزو ماندگارترین ها شد این اثر برای من ????♀️