همهچیز با مرگ همسر مارتاین آغاز میشود. دختر جوان او دست از زندگی میکشد و غرق در دنیای تاریک غم، به سوگ مادرش مینشیند. تااینکه در یک ایستگاه قطار صدای ناآشنای ویولن لئا را از دل تاریکی بیرون میکشد و روحی دوباره در او دمیده میشود. پس از آن، وقتی پدر شوق یادگیری ویولن و استعداد شگرفش را میبیند، قول میدهد تا برای شادی فرزندش هر کاری بکند. استعداد و تلاشهای شبانهروزی لئا او را به یکی از معروفترین نوازندههای کشور تبدیل میکند و شهرت روزافزونش بر رابطهاش با پدر تأثیر میگذارد. حال مارتاین که نادانست ه دخترش را وارد جهانی مستقل کرده است، عاجزانه در طلب این است که فرزندش را نزد خود نگه دارد و دست به کاری میزند که زندگی هردویشان را به خطر میاندازد...