

کتاب تو هیچ گپ نزن
نسخه الکترونیک کتاب تو هیچ گپ نزن به همراه هزاران کتاب دیگر از طریق اپلیکیشن رایگان فیدیبو در دسترس است. همین حالا دانلود کنید!
درباره کتاب تو هیچ گپ نزن
قوماندان گفته بود: «میبریمشان در دشتهای حیرتان.» ما هم گفته بودیم: «میبریمشان در دشتهای حیرتان، در دشتهای حیرتان.» و راننده و چهار مسافر موتَر والگای روسی فقط تِریتِری سَیلمان کرده بودند. هیچ پلک هم نزده بودند و فقط با چشمهای کلانشدهیشان به طرف ما سیل کرده بودند. و حالی در دشتهای حیرتان هستم. کله و پوزم را در دستمال گل سیب خود خوب پیچاندهام و فقط چشمهایم از آن بیرون مانده تا بتوانم آنها را ببینم. در این شَمالی که ریگها را جایبهجای میکند و همهجا را ریگباد گرفته، بهسختی دیده میتوانمشان. آنها هنوز همانطور که ما دستهایشان را بسته کرده و پشت در پشت نشانده بودیمشان، نشستهاند. شاید خیالشان آسوده است که چشمهایشان بسته است و ریگ به چشمهایشان نمیدرآید، و فقط باید دهانهایشان را بسته بگیرند.
نظرات کاربران درباره کتاب تو هیچ گپ نزن