کتاب مصور «عمو پینهدوز، دممو بدوز» نوشته و سرودهی «مجید پارسا» با تصویرگری «مجید نوروزی» تدوین شده است. بخشی از داستان را با هم میخوانیم: «شغال کمی نفس تازه کرد و بعد دم طاووس را گذاشت پیش پای پینهدوز و با چربزبانی گفت: عمو پینهدوز، پیر پارهدوز، هر روزت تو روز/ کوزه پر پنجه طلا، خوش قد و بالا/ کوزه پر یخ کن، سوزنی نخ کن، دممو بدوز! پینهدوز که از حماقت این شغال خیلی تعجب کرده بود زیرلب گفت: شغال و چتر طاووس/ خواب میبینم یا کابوس؟/ حیوونی با این حماقت/ نمیبینم تا قیامت/ پینهدوز برای خلاصشدن از شر این شغال ابله و خودپسند، خیلی زود دست به کار شد. سوزنی نخ کرد و دم چتری طاووس را دور گردن شغال دوخت...»