«فاطمیت فاطمه و تاریخ» اثری از محمدحسن زورق (-۱۳۲۹) پژوهشگر دینی است. در بخشی از کتاب میخوانیم: «فاطمه میدید که مهاجرین اولیه و انصار، که امت کوچک محمد را در جامعۀ بزرگ مسلم باید به وجود میآوردند و خدا باید در نقطۀ کانونی همۀ تصمیمگیریهای سیاسی و اجتماعی آنان قرار میداشت برای پیمان با قریش بیشتر حرمت قائلاند تا پیمان با خدا و میدید که برخی از مهاجرین اولیه پس از درگذشت محمد عملاً محمد را یک «گذشته» تلقی میکنند و دشمنان محمد، که اینک اسلام آوردهاند و در صحن سیاست جامعۀ اسلامی در پی فرصتاند، را «آیندهای امیدبخش» میبینند. فاطمه ناامید از آن مهاجرین، ناباورانه، میدید که انصار نیز از قریش بیشتر میترسند تا از خدا و در محاسبات خود عملاً برنامهریزیهای قریش و بنیامیه و ابوسفیان را در نظر میگیرند، درحالیکه برنامهریزی پیامبر را برای ایجاد جامعۀ جهانی طراز قرآن به دست فراموشی سپردهاند و در نهایت، به آرامش مرداب یک زندگی بیآرمان بیشتر دل بستهاند تا به جنبش طوفانزای حرکتی الهی برای بنیاد جامعۀ طراز قرآن و استقرار و استمرار امامت در تاریخ. و از این رو بود که فاطمه فریاد میکشید و انصار را به مقاومت دعوت میکرد و میگفت: «... هان! ای فرزندان قبیلۀ قیله!... شما افراد زیادی هستید و ساز و برگ و نیرو دارید. آیا به ندای من پاسخ نمیدهید؟ و به فریاد من فریادرسی نمیکنید؟ شما مردان جنگی و به خیر و صلاح معروف و شناخته شدهاید.»