در سال ۱۹۲۶ گراهام والاس، یکی از بنیانگذاران روانشناسی اجتماعی و از مؤسسان مدرسهی اقتصاد لندن، در کتاب «هنر تفکر، نظریهی خود را دربارهی خلاقیت بیان کرد. او در این کتاب چهار مرحلهی خلاقیت، یعنی آماده سازی»، «رشد نامحسوس»، «کشف» و «بررسی و آزمایش» و ارتباط متقابل آنها را این گونه توضیح داد.
با هجوم افکار روزانه، همان گونه که با مسائل مختلف روبه رو میشویم، این چهار مرحله هم دائما با هم تداخل میکنند. اقتصاددانی که یک کتاب آبی (کتابی که شامل اطلاعات آماری، دستورالعملها و یا گزارشهای کاری است و به صورت دورهای و سالیانه منتشر میشود) میخواند، فیزیولوژیستی که یک آزمایش را بررسی میکند یا تاجری که نامههای روزانهاش را بررسی میکند، ممکن است هم زمان برای مشکلی که چند روز قبل با آن مواجه شده، د مرحلهی «رشد نامحسوس» باشد، در حال جمعآوری اطلاعات و در مرحلهی «آماده سازی» برای مسئلهی دیگری باشد و نتایج مسئلهی سومی را »بررسی و آزمایش کند.