شب است. دانا و فاکس دارند کتابی دربارهی آدمفضاییها میخوانند. حالا همهی صداها و شکلها و نورها و سایهها از نظر فاکس عجیبغریب و ترسناک است. اما دانا به او میگوید خیالش جمع باشد، چون آدم فضاییها فقط مال داستانها هستند. اما وقتی برمیگردند به چادرشان...
راستی شما فکر میکنید آدمفضاییها وجود دارند؟!!!