ماه از آسمان دهکده گم شده است، اما غیر از رندی هیچ کس به این موضوع اهمیت نمیدهد. پسر جوان از خانه فرار کرده و خدمتکار مهمانخانهی دهکده است. اگر چه از او کمکی برنمیآید، مشکلات اهالی عجیب و غریب دهکده برایش اهمیت دارند:
پسر مهمانخانهدار کجا رفته؟ چرا ارباب چاو و بی وه یان مدام با هم دعوا میکنند؟ و چطور آقای شان نمیفهمد که حیوان دستآموزش وزغ است یا خرگوش؟
تا اینکه روزی بانویی مرموز با کولهباری از قصه از راه میرسد و راهی تازه در زندگی رندی باز میکند.