غروب که شد، مترسک همانطور روی پای زخمیاش خم شد و آنقدر به نخلستان نگاه کرد تا پیرمرد آمد کنارش و به پای زخمی مترسک دست کشید. مترسک او را شناخت. خالو محمد بود. خالو محمد گفت: «فردا میآیم درستت میکنم»
فرمت محتوا | pdf |
حجم | 31.۳۴ مگابایت |
تعداد صفحات | 20 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۴۰:۰۰ |
نویسنده | مصطفی خرامان |
ناشر | نشر افق |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۰/۱۰/۰۶ |
قیمت ارزی | 2.۵ دلار |
قیمت چاپی | 14,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |