قصهی بازی جدید عرفان، دربارهی پسر کوچولویی است که حوصلهاش در یک روز برفی سر رفته بود. عرفانکوچولو که هنوز به سن مدرسهرفتن نرسیده بود، توی خونه حوصلهش سر میرفت و دنبال یک بازی جدید بود. بچههای بزرگتر نمیذاشتن عرفان باهاشون برفبازی کنه. برای همین با کمک مامانش نشست و شروع کرد به آدم برفی ساختن. کمکم همهی بچهها جمع شدن و از بازی جدید عرفان خوششون اومد.