طرح رمان بلای کبوترها پیرامون قتل ترسناک و مرموزی ریخته شده که تا پایان کار خواننده را با خود میکشد. اما آنچه این قتل را ترسناکتر میکند، رفتار نژادپرستانهای است که جامعه در پیش میگیرد تا قاتل یا قاتلان را پیدا کند.
بلای کبوترها زندگی چند نسل از خانوادههای مهاجر را که همگی تحت فشار فرهنگ غالب جامعه هستند، بررسی میکند. در واقع قهرمانها برای حفظ باقیمانده آن چیزی که سنت و فرهنگ اجدادی است، میجنگند.
کشیشان و مبلغان مسیحی میکوشند قدیمیترها را از باورهای قومیشان وابکنند و مسیحیت را در میان آنها ترویج کنند. به خاطر همین است که سِراف میلک و برادرش، دو قهرمان به یادماندنی داستان، کشیشی را دست میاندازند و باورهایش را به چالش میکشند تا مقاومتی هر چند اندک کرده باشند. قهرمانهای رمان همه انسانهای جدا افتاده و سرگردانی هستند که به دنبال تکیهگاهی میگردند. عاشق میشوند و جستجو میکنند.
لوییز اردریک نویسندهای است که خود را وامدار بزرگانی چون مارکز و فاکنر میداند و در رمان بلای کبوترها نهایت استادی را به خرج داده تا اثری پیچیده با شخصیتهای فراوان بیافریند.
رمان بلای کبوترها نامزد جایزه پولیتزر سال ٢٠٠٩ بوده است.